معنی رشته کوهی در غرب ایران
حل جدول
زاگرس
کوهی در غرب ایران
دالاهو
رشته کوهی در شمال ایران
البرز
رشته کوهی درترکیه
آرارات
رشته کوهی عظیم
آند
رشته کوهی درافغانستان
هندوکش.
واژه پیشنهادی
گَوَر یا گوهر کوه
از رشته کوههای مهم غرب ایران
ارتفاعات گرین در بروجرد
فارسی به عربی
غرب
لغت نامه دهخدا
غرب. [غ ُرْ رَ] (اِخ) نام کوهی به شام. (منتهی الارب). کوهی است در شام در دیار کلب، و در نزد آن چشمه ٔ آبی است موسوم به غربه. متنبی گوید:
عشیه شرقی الحدالی و غرب.
(از معجم البلدان).
|| ابوزید گوید غرب آبی است در نجد سپس در شریف از آبهای بنی نمیر. جران العود نمیری راست:
ایا کبداً کادت عشیه غرب
من الشوق اثر الظاعنین تصدع
عشیه ما فی امام بغرب
مقام، و لا فی من مضی متسرع.
لبید گوید:
فأی اوان ما تجئنی منیَّتی
بقصد من المعروف لااتعجب
فلست برکن من ابان وصاحه
ولا الخالدات من سواج و غرب
قضیت لبانات و سلیت حاجهً
و نفس الفتی رهن بغمزه مؤرب.
(از معجم البلدان).
غرب. [غ ُ] (ع اِ) ج ِ غُراب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
غرب. [غ ُ رُ] (ع ص، اِ) مسافر. (منتهی الارب) (آنندراج). || غریب. (غیاث اللغات) (اقرب الموارد). || نادر. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات). || نهی غرب، جائی است. (منتهی الارب).
غرب. [غ ُ] (ع اِمص) دوری از جای و دیار خود. (منتهی الارب) (آنندراج). دوری از وطن. (المنجد). غربت.
غرب. [غ َ] (اِخ) نامی است که آن را به مغرب اقصی اطلاق کنند. (اعلام المنجد).
عربی به فارسی
باختر , غرب , مغرب , مغرب زمین , اروپا , باختری
معادل ابجد
2614